بلوم در رده بندی خود، یادگیری را به سطوح مختلفی تقسیم میکند و به این ترتیب به آموزشگران این امکان را میدهد که به طور آگاهانه آموزش خود را پیرامون مباحث درسی با اهداف آموزشی و سطح انتظار خود از دانش آموزان یا دانشجویان منطبق سازند. رده بندی بلوم، نه تنها در درک مراحل و سطوح یادگیری که حتی در تعیین اهداف آموزشی دروس و عمقی که آموزشگران میخواهند مباحث درسی را منتقل نمایند، کمک میکند.
در سال 1956 بلوم (Bloom) و همکاران، چهارچوبی برای طبقهبندی اهداف آموزشی منتشر کردند. بلوم از منظر یک معلم به بحث آموزش و یادگیری نگاه میکرد. او بر این باور بود که وقتی معلم میخواهد یک جزوه بنویسد یا به کلاس برود یا امتحان طراحی کند یا هر کار دیگری که به آموزش مربوط است انجام بدهد، باید بتواند ابتدا تکلیف خودش را مشخص کند که از این تلاش و فعالیت چه انتظاری دارد. وقتی معلم هدف خودش را بهتر بداند، دانشآموز و دانشجو هم دستاورد بیشتر و بهتری خواهند داشت و کلاس هم بهتر طراحی خواهد شد. حتی شاید باید یک فعالیت آموزشی یک ساعته، مثلاً به سه یا چهار بخش مختلف با هدفهای متفاوت تقسیم شود و هر بخش بر اساس هدف ویژهی خود، طراحی و اجرا شود.
بلوم، برای یادگیری سه حوزه در نظر میگیرد:
حوزه شناختی (The Cognitive Domain): مهارتها و دانش فنی
حوزه عاطفی (The Affective Domain): رشد احساسات، عواطف یا نگرش
حوزه روانی- حرکتی (The Psychomotor Domain): مهارتهای دستی
45 سال بعد، یعنی در سال 2001 گروهی از روانشناسان شناختی و محققان آموزشی، مدل طبقهبندی بلوم را مورد بازنگری قرار دادند و با عنوان طبقهبندی آموزش، یادگیری و ارزیابی منتشر ساختند. از آن پس از این مدل بهعنوان مدل طبقهبندی اصلاحشده یاد میشود.
تغییرات مدل بدین شرح است که زبان مورد استفاده از اسمها به افعال تغییر کرده است. از آنجایی که طبقهبندی اَشکال مختلف تفکر را نشان میدهد و تفکر فرایندی فعال (کنشی) است، افعال جایگزین اسامی شده است، در طبقات فرعی هم علاوه بر اینکه افعال جایگزین اسامی و برخی طبقات دوباره سازماندهی شدند، نام طبقه دانش تغییر کرد. زیرا دانش پیامد یا محصول تفکر است و بهخودیخود نوعی تفکر به شمار نمیرود. درنتیجه کلمه دانش نادرست شمرده شد و «به یادآوردن» جایگزین آن شد. خلق کردن نیز در بالاترین سطح قرار گرفت.
همانگونه که اشاره شد، بلوم در رده بندی خود، یادگیری را به سطوح مختلفی تقسیم میکند و به این ترتیب به آموزشگران این امکان را می دهد که به طور آگاهانه آموزش خود را پیرامون مباحث درسی با اهداف آموزشی و سطح انتظار خود از دانش آموزان/ دانشجویان منطبق سازند. رده بندی بلوم، نه تنها در درک مراحل و سطوح یادگیری که حتی در تعیین اهداف آموزشی دروس و عمقی که آموزشگران میخواهند مباحث درسی را منتقل نمایند، کمک میکند.
1. سطح یادگیری به یادسپاری: نخستین سطح یادگیری، مبتنی بر حافظه و به خاطر سپردن معلومات کسب شده است. به این ترتیب، دانش آموزان باید مواد درسی را به طور دقیق و بی کم و کاست به حافظه بسپارند و به یاد آورند. در این زمینه می توان به یادگیری اسامی، تاریخها، مکانها و برخی از فرمولها اشاره کرد. واضح است که این سطح از یادگیری، پایینترین و سطحیترین میزان یادگیری را فراهم میکند. متاسفانه اغلب دروسی که در دوران مدرسه یا حتی دانشگاه طراحی میشوند، در همین سطح متوقف میشوند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد اسامی پادشاهان، سلسلهها و وقایع تاریخی را به خاطر سپارد.
2. سطح یادگیری فهمیدن: درک مطلب، سطح دوم از یادگیری را شامل میشود که فرد یادگیرنده، به طور عمیقتر در مورد مبحث درسی فکر کرده و جوانب آن را درک میکند. در این صورت میتواند مبحث مورد نظر را به زبان خود توضیح بدهد و از سطح حافظه فراتر رود. طرح سوالات تشریحی، به ایجاد و ارزیابی این سطح از یادگیری کمک میکند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد نظریههای روان شناسی را به زبان خود توضیح دهد.
3. سطح یادگیری کاربرد: یادگیری کاربردی، وارد سطح بالاتری از یادگیری میشود به این ترتیب فرد یادگیرنده از سطح معمولی و ابتدایی آموختن فراتر میرود و میتواند آنچه را که آموخته است، در عمل پیاده کند و خود به آزمون آموختههایش بپردازد. در این مرحله آموزش از حد نظری و تئوریک، وارد فاز کاربرد و عمل میشود. تکالیفی نظیر رسم نمودارها، انجام پروژهها، انجام آزمایشات علمی و غیره، به ارزشیابی سطح یادگیری کاربرد کمک میکنند.
هدف آموزشی: دانش آموز قادر باشد معادلات دو مجهولی را حل کند.
4. سطح یادگیری تحلیل: در این سطح، فرد یادگیرنده قابلیت تجزیه و تحلیل مباحث درسی را مییابد و میتواند موضوع را از جنبههای مختلف بررسی کند. تحلیل یک مدل ریاضی یا آماری، تحلیل یک Case از دیدگاه روان شناختی یا تحلیل یک پدیده اجتماعی همه میتواند در این سطح از یادگیری قرار بگیرد. تحلیل یک مبحث به عناصر تشکیل دهنده آن و تشخیص و تمیز دادن ارکان و اجزای آن از طریق طرح سوالات تحلیلی در قالب رسم و تحلیل نمودارها و مدلها، طبقه بندی کردن اطلاعات و دسته بندی عناصر تشکیل دهنده و جواتب مختلف موضوع میتواند این سطح از یادگیری را مورد سنجش قرار دهد.
هدف: دانشجو قادر باشد الگوریتمهای عددی/ ریاضی را تحلیل کند.
5. سطح یادگیری نقد و ارزیابی: نقد و ارزیابی، یکی از بالاترین سطوح یادگیری را شامل میشوند. از آنجایی که رسیدن به این مرحله مستلزم درک کامل از موضوع، و تحلیل دقیق جوانب آن است، یادگیرنده در این مرحله قابلیت نقد و ارزشیابی موضوعات را پیدا میکند. به طور معمول رسیدن به این سطح از یادگیری در مراحل پیشرفته تحصیلی حاصل میآید و معمولا در سطح کارشناسی ارشد و یا دکترا بیشتر از سایر سطوح، رسیدن به این مرحله از یادگیری مد نظر طراحان دروس است. گرچه لزوما رسیدن به مرحله نقد و ارزشیابی منوط و محدود به تحصیلات تکمیلی در سطوح بالا نیست و میتوان در سایر رشتهها و زمینههای آموزشی نیز به این سطوح دست یافت که البته این مسئله بیشتر بر استعداد و قابلیتهای فردی مبتنی خواهد بود. برای ارزیابی این سطح از یادگیری طرح سوالاتی که بر نقد و ارزیابی متکی هستند، میتواند موثر باشد برای مثال نقد یک ژانر ادبی یا هنری، نقد یک اثر هنری، نقد تئوریها و یا ارزیابی یک نظام آموزشی یا خدماتی و ... .
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد ژانرهای سینمایی را نقد کند.
6. سطح یادگیری خلق (ترکیب): بالاترین سطح یادگیری در نظریه بلوم به خلق و آفرینش اختصاص دارد یعنی فرد یادگیرنده به چنان درک و احاطهای نسبت به موضوع رسیده که قادر است در زمینه آن، به خلق آثار و آفرینندگی جلوههای نو و حرفهای تازه دست بزند. به این ترتیب بالاترین سطح یادگیری، که در بردارنده تمام سطوح قبلی است، زمانی رخ میدهد که فرد با اشراف کامل نسبت به تمام جوانب، کاربردها، برداشتها و نقدهای موضوع، میتواند به خلق جدیدی در آن زمینه مبادرت ورزد. تقریبا تمام تئوریسینها و نظریه پردازان در حوزههای مختلف جزو این دسته از یادگیرندگان هستند که با وجود احاطه به مطلب و سایر تئوریها، قادرند حرف تازهای بزنند و راه جدیدی را پیش روی دیگران بگشایند و از منظر نویی به مفاهیم نگاه کنند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد داروهای (ترکیبات شیمیایی) جدید بسازد.
0 نظر