رابطه بین فرایند و ساختار سازمان در شرکتهای آینده نه تنها دارای ابعاد گستردهای است بلکه با خود تبعات وسیعتری به دنبال خواهد داشت. در این محیط پویا، سازمانی موفق است که ضمن تحقق سایر شرایط، مناسبترین ساختار را با توجه به اهداف و تواناییهای خویش بکار گیرد و با در نظر گرفتن منابع و توانمندیهای خود، به دنبال تولید خروجیهای متناسب با نیازهای مشتری باشد تا با استمرار در این روش، منجر به ارزش افزوده پیوسته شود.
نتیجه تحقیقات و مطالعات نشان دهنده این است که ساختار سازمانی به عنوان یکی از کلیدیترین عوامل اثرگذار بر بهرهوری سازمانها، چه در حال و چه در گذشته میباشد. ساختار میتواند یک سازمان را به وجود آورد یا آن را متلاشی کند. در راستای دستیابی به رشد و بالندگی، هماهنگی بین فرایندهای کسب و کار و ساختار به منظور بهبود عملکرد و ارتقاء بهرهوری، از ضروریات سازمانی در عصر جدید است. باید توجه داشت به همان نسبت که سازمان رشد میکند، در آن بخشهای متعدد ایجاد میشود و ماموریتهای آن تغییر مییابد، لازم است ساختار سازمانی آن نیز تغییر کند.
از سوی دیگر دراین عصر پر تغییر لازمه دست یابی به رشد و مقابله با تغییرات محیطی، انتقال سریع و روان ابتکارات و ایدههای خلاقانه در اغنای فعالیتهای سرمایهگذاری و ایجاد فرصت برای سود و رشد، چابکی سازمان میباشد. یکی از کلیدیترین راههای چابکی سازمانها، شکلدهی مناسب ساختار سازمانی و رهایی از ساختار سنتی است. ساختار سنتی با مسائل بوروکراتیک و بیش از حد اداری خود به مثابه مانعی در برابر حرکتهای چابک و نوآورانه میماند. بنابراین تدوین ساختار مناسب و متناسب با توالی فعالیتها یعنی ساختار سازمانی فرایند محور، علاوه بر آثار اقتصادی در چابکی، افزایش کارایی و اثربخشی سرمایههای انسانی سازمان، آثار کاملا مشخصی بر جای میگذارد.
ساختار سازمانی مناسب در اداره صحیح چنین منابع با ارزشی ضروری میباشد. تا از طریق مدیریت سرمایه انسانی بتوان نیروهای انسانی متناسب با اهداف آینده سازمان در نیل به اهداف هدایت نمود. با توجه تغییرات بسیار زیاد و دههها مختلف کسب و کارها، به نکته نیز توجه نمایید که تغییر ساختار سازمانی منجر به تغییر قوانین و قواعد کسب و کار خواهد شد و این تغییرات زمانی در سازمان اجرا میشود و سازمان با آن تطبیق پیدا میکند که فعالیتها و فرایندهای خود را متناسب با آنها تغییر داده باشد.
آیا BPM منجر به یکپارچگی در سازمان ما میشود؟
یکپارچگی فرایندها، به عنوان زیربنای بسیاری از تلاشهای بهبود است. سازمانهای فرایندگرا به طور پیوست در حال یکپارچه کردن فرایندها برای انواع فعالیتهای مهندسی مجدد و بهینه سازی فرایندها لازم و ضروری است. امروزه یکپارچهسازی فرایندها به عنوان یک هدف کلیدی، به پیادهسازی فناوریهای اطلاعاتی مانند برنامهریزی منابع بنگاه، تبادل الکترونیک دادهها و یا یکپارچهسـازی منابع کابردی سـازمان وابسـته شـده است. سازمانها عمدتا دارای بیش از صدها سیستمهای اطلاعاتی مختلف هسـتند که هر کدام بر اساس نیاز کسب و کارشان ایجاد و راهاندازی شده اند. این سیستمها میتوانند بخشی از سیستمهای مربوط به مشـتری بیرون از سازمان مانند مشتری نهایی یا تامینکننده مواد و قطعات اولیه، سیستمهای محلی و یا ترکیبی از آنها باشند که هر کدام نیز ممکن است دارای زیرساخت و شرایط مخصوص به خود باشند. با ایجاد یکپارچگی میتوان به موارد زیر دست یافت:
١. کنترل و نظارت بر عملکرد سازمان بر اساس استراتژی
٢. مبادلات مستندات کسب و کار
٣. ارتباطات داخلی سیستمها
٤. یکپارچگی با سایر شرکا کسب و کار
این فعالیت در گامهای زیر صورت میگیرد:
گام اول. شناخت وضع موجود، در این گام نیازمندیهای دقیق کارفرما و فاصله وی با آن تبیین میگردد.
گام دوم. تحلیل و آسیبشناسی وضع موجود از جمله فعالیتهایی است که در این گام به آن پرداخته میشود.
گام سوم. طراحی راهکار مطلوب، پس از تبیین وضـع موجود نیاز به طراحی وضع مطلوب و شناسایی مسیری است که به ما در تحقق اهداف استراتژیک و رسیدن به تعالی هدایت نماید.
گام چهارم. پیادهسـازی، در گـام آخر پیـادهســـازی وضـــع مطلوب بـا کمـک نرمافزارهای مدلســـازی همچون VISUAL PARADIGM صـــورت خواهـد گرفـت. بـا کمک این مدلها نقشها، ارتباطات و تعاملات و چگونگی تبادل دادهها و اطلاعات شفاف و روشن خواهد گردید.
0 نظر