در راستای شناسایی و بررسی چگونگی مدیریت دانش، اندیشمندان مختلف به ارائه و بررسی مدلهای مختلفی در عرصه مدیریت دانش پرداختهاند. برخی از این مدلها، به طور متمرکز فعالیتهای مدیریت دانش مانند خلق یا انتقال دانش را مورد مطالعه قرار میدهند و برخی دیگر چرخه مدیریت دانش را به طور کلی مورد توجه قرار داده و فعالیتهای مختلف مرتبط با دانش در آن گنجانیده شده است. با این حال تاکنون مدل مدیریت دانشی که مورد توافق همگان باشد موجود نیست.
در راستای شناسایی و بررسی چگونگی مدیریت دانش، اندیشمندان مختلف به ارائه و بررسی مدلهای مختلفی در عرصه مدیریت دانش پرداختهاند. برخی از این مدلها، به طور متمرکز فعالیتهای مدیریت دانش مانند خلق یا انتقال دانش را مورد مطالعه قرار میدهند و برخی دیگر چرخه مدیریت دانش را بهطور کلی مورد توجه قرار داده و فعالیتهای مختلف مرتبط با دانش در آن گنجانیده شده است. با این حال تاکنون مدل مدیریت دانشی که مورد توافق همگان باشد موجود نیست. بنابراین لازم است تا ضمن آشنایی با مدلهای ارایه شده در این زمینه، بر حسب مورد و متناسب با موضوع مورد نظر، از آنها بهره جست.
در این مطلب، برای دستیابی به هدف فوق، نخست دستهبندیهای ارایه شده در رابطه با مدلهای مدیریت دانش، معرفی میشود. سپس برای فراهم آوردن زمینه آشنایی بیشتر با مدلهای مدیریت دانش و فراهم کردن امکان مقایسه و تطبیق بین آنها، ضمن معرفی چندین مدل، با تمرکز بر دو مدلنسبتا کامل که از دو دید مختلف، مدیریت دانش را مورد بررسی قرار میدهند و کاربرد بیشتری دارند، مطالب این فصل پایان مییابد.
دستهبندی مدلها
به طور کلی مدلهای بسیاری راجع به مدیریت دانش پیشنهاد شده که دارای فرایندهای متفاوتی هستند. دستهبندی مدلها به دو گونه است: یکی از نظر دیدگاهی که زمینهساز مدلهاست و دیگری با توجه به مراحل فرایندی مدلهای ارایه شده است. در این بخش، دو نوع از گروه بندیهای دیدگاهی و یک نوع از گروه بندی بر مبنای فرایندها معرفی میشود.
ردهبندی مدلها
کاکابادسه و همکارانش با مرور ردهبندیهای دانش در مقالهای با نام »مرور ادبیات مدیریت دانش«، مدل های مدیریت دانش را در چهار گروه به شرح زیر ارائه کردهاند:
• مدلهای شبکهای: در این نوع از مدلها، تمرکز بر روی ارتباطات، کسب، تسهیم و انتقال به طریق تبادل اطلاعات افقی است. دانشهای مهم در شبکهای متشکل از افراد که به وسیله ابزار مختلف به هم می پیوندند، نهفته است و آگاهی از این بینش ها و اطلاعات، خارج از گروهها و تیمهای رسمی، عاملی کلیدی به شمار می رود. در این نگرش، ساختن روابط اجتماعی، سرمایه اجتماعی و قائل بودن روابط متقابل، به عنوان کار و فعالیت اصلی دانش، مورد توجه قرار گرفته است.
• مدلهای شناختی: دانش به مثابه دارایی سازمان است که نیاز به دست یابی دقیق، بیان، ذخیره، اندازهگیری، نگهداری و انتشار کنترل شده دارد. ایجاد ارزش از طریق کاربرد متوالی بهترین روشهای حاصل و نیز پرهیز از خطاهای ناآشکار ریشهیابی شده و کتبی و نیز بهره بردن از درسهای آموخته شده به دست میآید. در این نگرش بر روی استفاده دوباره، تکثیر، استانداردسازی و حذف روش های قدیمی که کارآیی خود را از دست دادهاند، تمرکز میشود.
• مدلهای انجمنی/ ارتباطی: در این مدلها درباره ویژگیهای گروههای کاری که باید دارای قابلیتهایی چون، خودسازماندهی، فراگیری مستمر و تبادلات غیررسمی باشند، بحث می شود. دانش در تفکری ایجاد می شود که در یک انجمن گردش می کند؛ جایی که زبان مشترکی وجود دارد، اعتماد اجازه بهره برداری از مکاشفهها را می دهد، ممکن است آرایههای نهفته به صورت خلاقانه برنامه ریزی شود و نشانه های مهم و راهحلهای کاری متوالی به وسیله بیان داستانهای کاری منتشر میشوند.
• مدلهای فلسفی: در این مدلها بازارها و فرایندهای داخلی بر پایه گفتگوی دو طرفه در یک زمینه استراتژیک، پرسش در مورد فرضیات و کندوکاو مداوم درباره رفتار رقبا، مورد توجه قرار میگیرد. این دیدگاه، شخصیسازی را مقدم بر کدکردن می داند و تکنولوژی کمی را مورد استفاده قرار میدهد. همچنین محرکهای فرهنگی اصلی برای این کار، حفظ ارتباط آزاد (تبادلنظر)، تشویق، انعکاس نظرات، کنکاش خلاقانه و اثبات عقیده و نظر است. با توجه به تجربیات سازمانهای پیشرفته در زمینه مدیریت دانش، ترکیب مدلهای شبکه، فلسفی و انجمنی به همراه استفاده از مدل شناختی، ترکیبی مناسب برای مدیریت دانش در سازمان است و محرک های اصلی در این راستا؛ ارتباطات و روابط، اعتماد، همدلی، انجمن، گفتگوی دو جانبه عمیق و تکنولوژی برای دستیابی به گفتگو و برقراری ارتباط با ثبات هستند.
گروهبندی از منظر نوع دانش (ضمنی/ آشکار)
چنان که ذکر شد، به طور کلی دانش را به دو دسته؛ آشکار و ضمنی تقسیم کردهاند:
دانش آشکار به راحتی مورد تجزیه و تحلیل و طبقهبندی قرار میگیرد، اما دانش ضمنی، در روحیه، روان و درک انسان ها نهفته است، از این رو، تجزیه و تحلیل و طبقهبندی آن دارای دشواریهای خاص خود است. با توجه به اهمیت و نقش هر یک از این دو نوع دانش، عده ای از این منظر، روش های به کارگیری مدیریت دانش در سازمان را به چهار دسته: دینامیک، انسانمحور، سیستممحور و منفعل تقسیم کردهاند.
در این دستهبندی، سطح دانش آشکار، بستگی به درجه کدگذاری و نگهداری اطلاعات مورد نیاز یک فرد و سطح دانش ضمنی نیز به سطح تقسیم دانش از طریق نحوه روابط میان افراد بستگی دارد. در تصویر زیر جایگاه این روشها با توجه به نوع و سطح دانش ضمنی و آشکار، نمایش داده شده است.
ارتباط نوع مدیریت دانش و نوع دانش
روش منفعل: سازمانهایی که از این روش استفاده میکنند، تمایل کمی به مدیریت دانش دارند و به صورت روشی نظاممند اداره نمیشوند. در این سازمانها، تعریف مناسبی از دانش وجود ندارد، از این رو، اثربخشی در سازمانهای فوق در طول مدت زمان کاهش می یابد.
روش نظاممحور: سازمانهایی که از روش نام برده استفاده می کنند، تأکید بیشتری بر کدگذاری و استفاده دوباره از دانش (آشکار) دارند. به این ترتیب، تأثیرپذیری خود را از طریق فناوری اطلاعات افزایش و در مقابل، پیچیدگیهای دسترسی به اطلاعات و استفاده از آن را کاهش میدهند. بنابراین، در این روش، هزینه اندک تبادل اطلاعات و جواب سریعتر به مشتری امکانپذیرتر است معمولاو دانش آشکار بهتر تقسیم می شود و نیز می توان از استفاده دوباره اطلاعات کدگذاری شده، به سطح مناسب تری از دانش دست یافت. همچنین برنامههای آموزشی استاندارد و گروهی این روش، تواناییهای سازمانها را بالا برده، نیاز به داشتن اطلاعات گسترده را در میان اعضای یک سازمان کاهش میدهد.
روش انسان محور: تأکید بر روش انسان محور، بر پایه تقسیم دانشهای ضمنی است.
در این روش، اطلاعات از راه شبکههای فردی غیررسمی توزیع می شود و افراد میتوانند، روشهای مناسبتری را شناسایی کنند، چرا که روش مزبور در ارتباط میان اعضای یک سازمان، بسیار با ارزش است.
روش پویا: سازمانهایی که از روش دینامیک استفاده میکنند، از هر دو نوع دانش ضمنی و آشکار، بهره می گیرند و آنها را به بهترین نحو، مورد توجه و استفاده قرار میدهند.
نتایج بررسیهای انجام شده بر روی سازمان هایی که روش های نامبرده را به کار بردهاند، نشان میدهد که روش دینامیک، نسبت به دیگر روشها، کارآمدی بیشتری دارد، زیرا به هر دو نوع از دانش (ضمنی و آشکار) توجه دارد.
با توجه به نکات بالا و از نگاهی دیگر، میتوان چنین نتیجه گرفت که روشهای مطرح در مدیریت دانش، شامل سه گروه زیر است:
• روشهای مبتنی بر رمزگذاری: استفاده دوباره از دانشها، تبادل مستندات دانش بر پایه تکنولوژی تمرکز بر فناوری اطلاعات و ارتباطات.
• روشهای مبتنی بر مبنای فرد: بر پایه کار فردی- تبادل دانش بین فردی و در نتیجه تمرکز بر مدیریت منابع انسانی.
• روشهای مبتنی بر اجتماعی نمودن: بر پایه سازمان، تبادل و تولید دانش از طریق ارتباطات، سازمادهی دوباره و در نتیجه تمرکز بر ساختار
همچنین می توان چنین جمعبندی کرد که در اصل، باید هر سه روش در کنار یکدیگر به کار گرفته شوند، تا اثربخشی بهتری به دست آید، چرا که تاکنون بسیاری از سازمانهایی که فقط یکی از این روشها را با توجه به تعریف و برداشتشان از مدیریت دانش و فرهنگ سازمانی خود محور قرار دادهاند، نتوانستهاند به خوبی مدیریت دانش را در سازمانشان به کار گیرند، اما برعکس سازمانهایی که ترکیبی از این سه روش را به کار گرفتهاند، مدیریت دانش موفقی را در سازمان خود تجربه کردهاند.
گروهبندی دانش بر مبنای فرایندهای دانش
با توجه به تحقیقات و تعریف فرایندهای متفاوت ایجاد دانش، تاکنون چندین حالت برای بررسی آنها پیشنهاد شده است، هر چند نمیتوان مجموعه عوامل پنهان در فرایندهای دانش را به سادگی، برابر با جمع تمام مراحل و فرایندهای پیشنهاد شده در هر مدل دانست، اما به خاطر شباهت محتواییشان، می توان آنها را چنین دستهبندی کرد:
• فرایند تبدیل/ تولید دانش ضمنی/ آشکار در سطوح مختلف (فرد، گروه و سازمان).
• فرایند مراحل انجام مدیریت دانش از قبیل کشف، کسب، توسعه، تسهیم و غیره.
در هر گروه، برخی از مدلهای پیشنهادی فرایند دانش را به صورت ایستا (بدون پدید آوردن سیکل دانش) و برخی دیگر را در یک سیکل پویا (که اجزای آن به صورت پیاپی حرکت داشته و با یکدیگر در تعاملاند) مورد بررسی قرار دادهاند.
0 نظر